گفتگوی قاليباف با شهروند امروز
مجلس هشتم يك مجلس جديد و سهقطبي خواهد بود نه دوقطبي ، فكر ميكنم در مجلس هشتم قدرت قطبهاي چپ و راست شكسته خواهد شد.جريان سومي خواهد آمد كه آن جريان بسيار قوي خواهد شد. آنها ميتوانند از افراط و تفريط جلوگيري كنند.

او اكنون در طبقه نهم ساختمان شوراي شهر تهران نشسته است. فرمانده سابق، مدير شهر تهران است. گرچه سال زيادي از مديريتش نميگذرد اما كموبيش ميتوان بدون هيچ نظرسنجي و نظرسازي، درك كرد كه شهروندان تهراني از او راضي هستند و سالها پس از غلامحسين كرباسچي، مدير موفقي يافتهاند. اما به همان نسبت كه از او رضايت دارند، نگران نيز هستند. همه زياد و كم ميدانند كه قاليباف، ماندني نيست. نه اينكه ديگران نميگذارند، بلكه به تجربه دريافتهاند، شهردار تهران، هميشه يكي از بختهاي مسلم رياست جمهوري است. چه سالها پيش كه كرباسچي به عنوان يكي از مهمترين گزينههاي بعد از خاتمي مطرح بود، چه احمدينژاد كه اين رويا را محقق كرد و چه قاليباف كه اكنون در ذهن بسياري پاي ثابت انتخابات رياست جمهوري دوره بعد است. گفتوگو با شهردار تهران، دو بخش دارد. در بخش اول مديريت شهري او و اختلافاتش با محمود احمدي نژاد مورد پرسش قرار گرفته و در بخش دوم به مسائل سياسي و انتخابات مجلس هشتم پرداختم.
*****
زمستان خستهكنندهاي بود؟
نه. خستهكننده نبود.
اما برف و بوراني كه در گرفت در سالهاي اخير بيسابقه بود. سال پيش يك برف معمولي يكي، دو شب تهران را خود درگير كرد و بد ترافيكي بوجود آمد. امسال عليرغم بارشهاي مكرر اين اتفاق نيفتاد و مردم راضي بودند. از قبل برف سنگين يا زمستان سخت را پيشبيني ميكرديد؟
قبول دارم كه زمستان سنگيني داشتيم اما اين برفي كه در ساليان اخير سابقه نداشت را پيشبيني نميكردم. اما چون فصل سرما بود از قبل آماده برف و زمستان بوديم و براي آن نيز برنامه داشتيم.
براساس فرمول تجربه و خطا، عموما به اين نقطه ميرسيد كه مثلا رفتارهاي سال پيش تكرار نشود؟
نه. در كار تمام تلاش ما اين است كه نگاهمان سيستمي باشد. نه اينكه با سعي و خطا حركت كنيم. اين به يك برنامه مشخص و مدون و از قبل طراحي شده نياز دارد و ما نيز همين كار را ميكنيم. به اضافه اين كه سعي ما اين است كه كارها خيلي متكي به شخص نباشد، بتوان كار را انجام داد. ما چنين حجمي از بارش برف را در امسال پيشبيني نميكرديم اما چون با آن برنامه عمل كرديم، توانستيم موفق بيرون بياييم.
گرچه شهروندان راضي به نظر ميرسيدند چون مشكلات حداقلي بود اما رئيسجمهور به صراحت به اينكه شما در خيابان شن ريختيد يا نمك پاشيديد انتقاد كرد. شما نيز پاسخي نداديد. چرا؟ جواب نداشتيد يا ميخواستيد با سكوت از كنار ماجرا بگذريد؟
اتفاقا آسانترين راه، پاسخ دادن به اين سخنان است. پس حتما پاسخي بود كه بدهيم اما من دوست ندارم وارد يك منازعات سياسي كه به دور از بحثهاي كارشناسي است، بشوم.
شما آن انتقادات را وارد ميدانستيد؟
من اساسا انتقاد را كار سازندهاي ميدانم، به شرطي كه از سر كينه نباشد. با اين كه عموم مردم در آن برف سنگين، از عملكرد ما راضي بودند، اما حتما پيش آمده كه كوچهاي يا خياباني 24 ساعت بعد از برف تميز شده است. به اين انتقاد وارد است. شايد در جايي شن بيش از اندازه پاشيده شده بود. هيچكس نميتواند ادعا كند كاري كه من ميكنم، بيعيب و نقص است. اما هميشه در بررسي عملكردها مردم منصفترند و اين عملكرد را نسبت به عملكرد قبلي ميسنجند و اين مديريت را نسبت به مديريت قبلي تحليل ميكنند. اما برخي حرفها زيبنده مديران جمهوري اسلامي نيست كه بيان شود. چگونه مردم خوششان ميآيد و نه كارشناسي است. در همان حادثه برف، مگر در مجموعه دولت اشكالاتي بوجود نيامد؟ مگر گاز تعدادي از منازل قطع نشد. اين موضوع كه قابل پيشبيني بود. وقتي پيشبيني ميشود كه زمستان امسال، زمستان سختي است بايد به فكر افت فشار گاز بود. پس چرا دولت به اين موضوع دقت نكرد؟ ميتوانستند از قبل به اين موضوع بپردازند. حالا آيا در اين شرايط و در اين مقطع كه مردم درگير مشكلات هستند درست است كه من بيايم و انتقادي را به مجموعه دولت مطرح كنم؟ اصلا اين انتقاد چه مشكلي را حل ميكند؟
يعني نبايد گفت يا نبايد انتقاد كرد كه الان چه مشكلاتي وجود دارد؟ اگر بيان نشود كه خيليها بيتوجه از موضوع رد ميشوند.
نه. در اين شرايط بايد مطرح كرد كه مثلا من به عنوان شهردار ميتوانم چه كمكي براي دولت انجام دهم. يعني اول بايد از آن مقطع سرما و بيگازي رد شويم، بعد ميتوان نشست و انتقادي كرد كه چرا برنامه نداشتيد يا چرا پيشبيني نكرديد.
فكر ميكنيد بعد از اين ماجراها انتقاد پذيرفته ميشود؟
نگاه كنيد بعد از نزديك به 30 سال كه از انقلاب ميگذرد، ديگر حركت كردن با سعي و خطا اصلا درست نيست. يا اينكه مشكل را به زمين ديگري شوت كنيم، برازنده مديران جمهوري اسلامي نيست. اصلا مشكلي را نيز حل نميكند. بايد با برنامهريزي پيش رفت.
خود شما در برنامهريزيها قائل به گروه مشاوران هستيد يا اينكه ترجيح ميدهيد، نظر خودتان را بدون مداخله نظر ديگران اعمال كنيد. مثلا در برنامهاي تصميم ميگيريد فلان اتفاق بيفتد. آن را انجام ميدهيد و جواب مثبت هم دريافت ميكنيد. اينگونه است؟
نه. من عادتم اين است كه حتما يك گروه مشاوره در كارهاي كليدي خودم داشته باشم.
اين گروه مشاوره، مديران يا معاونان شهردار هستند؟
نه. اين منهاي مديراني است كه در حوزه خودشان مشغول فعاليت هستند. سعي ميكنم از مشاوراني كه در حوزههاي مختلف هستند، استفاده كنم. مثلا حوزه شهرسازي، حوزه مهمي است. اما علاوه بر تيم اجرايي كه در شهرداري مشغول كار هستند، من يك تيم مشاورهاي در اين خصوص دارم. در تمام امور اين گروه مشاورهاي را دارم. قريب به اتفاق مشاوران نيز از سابقه علمي و آكادميك برخوردارند. ضمن آنكه داراي تجربه مديريت اجرايي نيز هستند.
آيا شما در خصوص انتخاب افراد مرزبندي داريد؟ مثلا چون اين شخص در دوران آقاي كرباسچي يا آقاي احمدينژاد در شهرداري مدير بوده، حالا در دوره شما كنار گذاشته ميشود. يا نه، آنها را فارغ از گرايشات خود، جذب ميكنيد؟
من از زماني كه آمدم شهرداري تهران خلاف روال مرسوم در كشور عمل كردم. مثالي هست كه ميگويند اتوبوسي آمدند و اتوبوسي رفتند. من اما اين كار را نكردم.
شما به هر حال يك تيم داريد. آنها را كه آوردهايد.
درست است. من تيم كاري دارم و نميخواهم بگويم اهل تغيير و تحول نيستم. بالاخره افراد جابهجا ميشوند. تيم كاري من نيز همراهم وجود دارد. اما هيچ موقع اينگونه نبوده كه اگر در مجموعه فعاليتهاي من، فرد يا افراد كارآمدي حضور داشتند، از آنها گذر كنم و بهكارشان نگيرم. ولو اينكه گرايشهاي ديگر داشته باشند.
معياري هم براي بهكارگيري آنها وجود دارد؟
بله. بايد انقلابي باشند. يعني به آرمانهاي انقلاب و نظام وفادار باشند. به حكومتي كه بر مبناي اعتقادات امام و يك حكومت ديني است، پايبند باشند. همين. براي من گرايشات افراد هيچ موقع مهم نبوده. كارآمدي آنها مهم است. مثلا امروز اگر يك نگاه به مديران شهرداري داشته باشيد، ميبينيد كه افرادي در مجموعه هستند كه از زمان قبل آقاي كرباسچي اينجا بودند و هستند. حتي بعضي از افراد از زمان آقاي كرباسچي هستند. يا افرادي كه از زمان آقاي احمدينژاد به شهرداري پيوستند، هنوز وجود دارند و من آنها را به جرم اينكه متعلق به تيم قبلي بودهاند، تغيير ندادم.
اما برخيها معتقدند كه چون اين افراد متعلق به جناح ما نيستند يا با گرايش ما همخوان نيستند بايد تغيير پيدا كنند. به قول شما اتوبوسي نيرو بردند و خيليها را خانهنشين كردند.
بله. الان منابع انساني كشور دارد از دست ميرود. چون ميگويند از اين خوشمان نميآيد، ديگري در خط ما نيست. آن يكي به ما انتقاد ميكند. آن ديگري سليقهاش با مجموعه ما همخوان نيست. شما به چه مجوزي نيروهاي قابل انقلاب را كنار ميزنيد و خانهنشين ميكنيد؟ بنا نيست كه همه افرادي كه مثلا در شهرداري هستند الزاما سليقه قاليباف را بپسندند. اگر مدير كارآمدي وجود دارد، بايد از او استفاده كرد. اتفاقا من خيلي مورد انتقاد قرار ميگيرم كه چرا با اين فرد يا آن شخص كه گرايش او چيز ديگري است، دارم كار ميكنم. من اهميتي نميدهم چون تخصص و كارآمدي افراد برايم مهم است.
اصلا مشغله كاري در شهرداري تهران اين امكان را فراهم ميكند كه گرايشهاي سياسي بتوانند در آن جولان دهند؟ يا اينكه نه، آنقدر درگيري كاري زياد است كه هر كس اتوبوسي نيز بيايد بايد تمام فكر و ذكرش چالهچولههاي شهر شود؟
نه. به هر حال سابقه نشان داده است كه شهرداري نميتواند از افرادي كه داراي گرايشات سياسي هستند، خارج باشد. يعني افراد سياسي در شهرداري وجود دارند.
و اين تاثيري در كارها دارد؟
البته. اما اين كار درستي نيست. ولي هست.
اما در بحث مونوريل ما ميبينيم كه از يك طرف شهرداري، از سوي ديگر دولت و حتي شوراي شهر، همه وارد مجادلات بيحاصل سياسي شدند. الان شهروندان گيج هستند و اصلا نميدانند كه چرا بايد مونوريل داشته باشيم يا چرا نداشته باشيم. اصلا تهران نياز به مونوريل دارد يا خير؟
نگاه كنيد وقتي يك موضوع تخصصي را تبديل به يك بحث سياسي ميكنيم، نتيجه آن، اين ميشود كه فضاي كارشناسي به كنار ميرود و آش بيش از اندازه شور ميشود.
پس شما نيز براين عقيده هستيد كه موضوع مونوريل سياسي شده است؟
بله. الان اصلا بحث كاملا سياسي است.
مگر تهران طرح جامع حمل و نقل ترافيك ندارد؟ و براساس يك طرح و برنامه نبايد جلو برويم؟ پس چرا بحث سياسي؟
بله طرح جامع داريم. در اين طرح نيز مشخص شده است كه چه درصدي از آن حمل و نقل عمومي و چه درصدي حمل و نقل خصوصي باشد. اصلا اين به قانون تبديل شد. در آن تاكيد شد كه 70 درصد مسافرتهاي شهري بايد توسط حمل و نقل عمومي جواب دهد. همه چيز در طرح ديده شده است. حالا شايد من به عنوان مدير يك دستگاه ديگر نظري داشته باشم يا به عنوان شهردار. اما وقتي اين طرح به قانون تبديل شد، عقل و شرع حكم ميكند كه سلايق كنار گذاشته شود و قانون را اجرا كنيم.
با توجه به اين قانون، آيا شهر تهران احتياج به مونوريل دارد يا خير؟
بله تهران به آن نيازمند است. حتي در ديدار اخيري كه با آقاي احمدينژاد داشتم، ايشان ميخواست من را قانع كند كه تهران حتما مونوريل لازم دارد. گفتم من قانع هستم. بله نياز دارد.
اين ديدار چه زماني انجام شد؟
حدود 20 روز قبل.
در چه رابطهاي بود؟
موضوع حمل و نقل.
شما به دولت رفتيد؟ يعني ديدار در دولت انجام گرفت يا جاي ديگر.
نه. در دولت صورت گرفت.
پس بالاخره به دولت رفتيد؟
نه فقط جلسهاي بود. من در آن جلسه گفتم تهران حتما مونوريل لازم دارد اما بحث ما اين است كه مونوريل را بايد چه كسي اجرا كند.
به نظر شما چه كسي بايد اجرا كند؟
قانون مشخص كرده است. قانوني كه همين دولت لايحه آن را به مجلس برده است و آن را دكتر احمدينژاد به من ابلاغ كردند، مشخص كرده است كه حملونقل عمومي و هرگونه اجراي طرحها به عهده شهرداريهاست. پس اگر قرار بر اجراي مونوريل باشد، قانون گفته كه مجري آن شهرداري است.
پس چرا دولت اعلام كرده كه من خودم آن را اجرا ميكنم؟
اين خلاف قانون است. اگر دولت مونوريل را اجرا كند خلاف قانون عمل كرده است. همه بايد به قانون پايبند باشند.
اين را به خود آقاي احمدينژاد گفتيد؟
بله. بحث كرديم و من روشن گفتم.
پاسخ آقاي احمدينژاد چه بود؟
قبول داشتند.
يعني قبول داشتند كه اجراي مونوريل توسط دولت خلاف قانون است؟
نه. بحث من را منطقي ميدانستند.
پس اختلافنظر كجاست؟
فكر ميكنم اختلاف در اين است كه ما چند كيلومتر مونوريل ميخواهيم و در كدام نقاط.
اين را چه كسي بايد اعلام كند؛ شما يا آقاي احمدينژاد؟
كار هيچ كدام از ما دو نفر نيست. اين را بايد متخصصين بگويند. ما ميگوييم يك مجموعهاي كه برندي داشته باشد بيايد كار تحقيقاتي را آغاز كند.
پيشنهادي داريد كه چه برندي آن را اجرا كند؟
بله. ما گفتيم كه جهاد دانشگاهي اين كار را انجام دهد. اتفاقا جهاد دانشگاهي از زيرمجموعههاي دولت است. اينها به ما بگويند كه در تهران، در حمل و نقل عمومي از جنس ريلي و نوع قطار هوايي، چند كيلومتر و در چه نقاطي ما نياز به مونوريل داريم. اين را بگويد. پاي آن را امضا كند تا ما آن را اجرا كنيم.
اين ديدگاه شماست. ديدگاه دولت كه گويا مخالف است، چيست؟
من پاسخ روشني از دولت تاكنون نگرفتم. يعني هر وقت اين سخنان را گفتم، آنها پاسخ روشني ندادند.
مگر در آن جلسه اين سخنان را نگفتيد؟
چرا، اما بنا شد كه كار كارشناسي انجام شود.
يعني چي؟ مشخص است تا چه زماني؟ يا مثلا بعد از آن جلسه ديگر پيگيري نكرديد كه مشخص شود چه كسي كار را انجام دهد؟
بنا شد موضوعات توسط تيم كارشناسي قطعي شود.
ديدگاه شوراي شهر چيست؟
فكر ميكنم كه آنها نيز با ديدگاه من موافق هستند.
بر سر زمان اجراي طرح نيز اختلافي وجود دارد يا خير. مثلا از فردا شروع شود يا در 5 سال آينده؟
اين را هم كارشناسان بايد بگويند. وقتي قرار است شهرداري آن را انجام دهد، ما بايد ساز و كار آن را درست كنيم. قراردادها بسته شود. دولت اعتبارات آن را تامين كند. بالاخره بعد از اين همه سال از انقلاب، ديگر بايد كارهاي سليقهاي و سياسي را كنار گذاشت.
اما الان برخي معتقدند كه آقاي قاليباف مونوريل را متوقف كرد. خصوصا هواداران دولت.
نه. قبل از اينكه من شهردار تهران شوم، خط صادقيه به ميدان آزادي و فرودگاه كاملاً متوقف شده بود. من كه مانع آن نشدم. اين طرح در زمان خودشان متوقف شده بود. از خود دوستان بايد پرسيد كه چرا متوقف شد.
يكي از ابتكارات شما در پروژههاي شهري طرح زمانبندي آنها بوده. فلان طرح يا برج بايد در موعد زماني مشخص پايان يابد. عموما نيز پايان يافت. جز غير از برج ميلاد كه در آن هم با يك ترفند ديگر روبرو شديم. شما روزشمار منفي گذاشتيد كه مثلا 20 روز پيش بايد افتتاح ميشد اما نشد.
(باخنده) ترفند نبود. براي آن هم از قبل برنامهريزي شده بود كه اگر پروژهاي به هر دليلي تاخير داشت با روزشمار منفي اين را به مردم اعلام كنيم.
بحثم اين است كه شما گويا يك تيم تبليغاتي بسيار قوي داريد كه از زمان كانديداتوري شما در انتخابات رياستجمهوري تاكنون خوب عمل كرده و كار خودش را بلد است. درست است؟ اينها ايدههاي آن گروه است يا نه، ايدههاي شخص شماست؟
واقعا متعجبم كه شما چطور يك كار كاملا مديريتي و سيستمي را تبليغاتي ميدانيد و اصلا اين گروههاي تبليغاتي كجا هستند؟
بالاخره يك گروه يا افرادي هستند كه...
نه. اصلا اينطور نيست. وقتي در كشور ما نگاهمان سياستزده باشد چنين ميشود.
من به وجه منفي اين موضوع اشارهاي ندارم. ميخواهم بگويم كه تيم شما كار خودش را بلد است.
نه. اين بحث اصلا تبليغاتي نيست. حتي اگر منظور شما هم مثبت باشد باز بحث تبليغاتي وجود ندارد.
پس اين چيست؟
ببينيد. امروز وقتي خودم را متعلق به يك نظام و تربيتشده فرهنگ امام و بسيج ميدانم، تربيتشده فرهنگ جنگ و جبهه و شهادت ميدانم، ميبينم كه مهمترين دغدغه ما، دغدغه كارآمدي است. چالش مهم امروز، چالش مديريتي است. نبود يك نگاه سيستمي به كار مهمترين ضعف كشور است. پس اينها دغدغه من ميشود. بعد كه نگاه ميكنم، ميبينم مهمترين عناصر و كالاهايي كه ميتوانند به من كمك كنند، چيست. ميشود «زمان». يعني زمان به مهمترين سرمايه من تبديل ميشود. به همين خاطر برايم بسيار مهم است كه يك پروژه در زمان مقرر خود تمام شود. تمام امكانات را برايش مهيا ميكنم كه آن برنامه در زمان موعد تمام شود. در عين حال از طرف ديگر شعار ميدهم كه مردم براي من مهم هستند. چراكه بايد در جريان كارهايم قرار بگيرند. حالا مردم چگونه ميتوانند در جريان كار من قرار بگيرند. يكي از طرق آن همين اعلام زمان پايان پروژههاست. در حالي كه قبلا چنين نبود. برخي معتقد بودند كه من وقتي تابلوي زمان بهرهبرداري از تونل رسالت را زدم، خودكشي سياسي كردم.
اتفاقا سوالم معطوف به همين موضوع است كه در دنيا مرسوم نيست براي پروژههاي عمراني بزرگ برنامه زمانبندي تعيين كنيم. ممكن است براي به پايان رساندن آن در زمان مقرر بخشهايي از كار لطمه ببيند. يا حتي اگر مهندسان دقت لازم را داشته باشند، بهرهبرداري در زمان مقرر رخ نخواهد داد.
به هر حال ما را گذاشتند كه اين مسائل را حل كنيم. اگر قرار است بود و نبود يك مدير هيچ فرقي نكند، اي كاش آن مدير هيچ وقت نباشد.
يعني شما ميخواهيد وسايل نظارت را فراهم كنيد و خودتان را در معرض نظارت خودتان قرار دهيد.
بيشتر نظارت مردم بر خودمان را. امام ميفرمايند اگر خودمان را در محضر خدا بدانيم گناه نميكنيم. پس اگر ما مردم را ناظر ببينيم و خودمان را در محضر آنها، مجبوريم كه وظيفهمان را بهتر انجام دهيم. ما وظيفه داريم به عنوان يك مدير اين شفافيت را درست كنيم.
براي اين شفافيت، شما عناصر ديگري هم لحاظ ميكنيد؛ مثلا ابزاري بيشتر براي نظارت مردم بر خودتان؟
بله. براي سال آينده در نظر داريم قيمت تمام شده هر پروژه را به اطلاع مردم برسانيم. مردم بدانند هر يك متر مكعب بتون چقدر هزينه دارد. آن وقت ميبينيد كه آيا اين مدير، يك مدير هزينه است يا واقعا با كمترين هزينه بهترين كار را ارايه ميكند.
حالا نگران نيستيد كه عدهاي مثل من به شما بگويند كه شما همچنان مشغول كار تبليغاتي هستيد و سوداي ديگري داريد؟
حالا هر كس هر چه ميخواهد بگويد. من وظيفهام را انجام ميدهم.
اما شما هميشه در افكار عمومي و رسانهها به عنوان يك پتانسيل براي رياست جمهوري مطرح هستيد. شايد رفتارهاي مديريتي شما به كار تبليغاتي براي انتخابات رياست جمهوري تعبير شود.
يعني حالا من نبايد كار كنم و يك گوشه بنشينم تا گفته نشود كه كار تبليغاتي ميكنم.
نميخواهم بگويم چون ميخواهيد كانديدا شويد، كار نكنيد. ميگويم اينگونه تعبير ميشود.
(ميخندد) نه. من اصلا نميخواهم كانديدا شوم. قصدم اينها نيست. ميخواهم بگويم امروز كه من در شهرداري هستم، چرا نبايد كار كنم؟ چون ممكن است هر كس تعبيري از كار من داشته باشد؟ من گرفتار معضلي هستم كه خيلي جالب است. ميگويند فلاني خوب كار ميكند اما دليل اين خوبكاركردنش اين است كه مثلا ميخواهد به جايگاه ديگري برود. آخر اين چه حرفي است؟ من وظيفهام را دارم انجام ميدهم.
ببينيد در مباحث ديني ما شما اگر واجبات خود را در ملاء عام انجام دهيد هيچ اشكالي ندارد و شبهه ريا به آن وارد نيست زماني كه شما ميخواهيد يك مستحبي انجام دهيد مثلا به يك نيازمندي كمك كنيد اين كار بايد در خفا و بدون ابراز آن در ملاء عام باشد وگرنه شما نماز واجبتان را حتي در خيابان يا پارك هم بخوانيد اشكالي ندارد چون شما داريد به وظيفه واجب خود عمل ميكنيد و اتفاقا چون انجام وظيفه معروف است آشكار كردن آن توصيه هم ميشود.
يعني شما براساس وظيفه عمل ميكنيد؟
بله. من همه كارهايي كه انجام ميدهم وظيفه واجب من به عنوان شهردار تهران است.
شفافسازي مالي وظيفه من است و اين كار معروفي هم هست و من بايد آن را آشكار هم بكنم تا امر به معروفي هم علاوه بر انجام وظيفه صورت بگيرد.
شما زماني بايد يقه من مدير را بگيريد كه ببينيد خارج از وظيفه قانوني خود براي رسيدن به چيزي كاري انجام ميدهم يا هزينهاي به شهر تحميل ميكنم و چيزهايي از اين قبيل.
اما الان شما در لبه تيغ هستيد. بخواهيد يا نخواهيد.
اصلا اينطور نيست. ما اگر قبول كرديم به مردم خدمت كنيم بايد از همه چيز بگذريم. شهيد رجايي ميگويد يك عده آمدند خون دادند و خون ميدهند اما ما آمدهايم آبروي خودمان را هم بدهيم. حالا چه اشكال دارد، ما حاضريم براي مردم آبروي خودمان را هم بدهيم. من ميگويم بايد در معرض مردم باشيم و آنها همه چيز را بدانند.
به همين خاطر زمان براي شما مهم است؟
مهم است. بله. نگاه كنيد در سال 64 حدود يك ميليون و هشتصد هزار نفر مواليد ما بودند. از آن به بعد، اين آمار شكست. اگر خاطرتان باشد، در سال 66 ما يك بحران پوشك و شيرخشك داشتيم. اگر كوچكترين تدبير را در كار خودمان ميداشتيم، ميدانستيم كه پنج سال بعد تحصيل در مقطع ابتدايي و چند سال بعد در دبيرستان براي ما بحرانزا خواهد بود. بعد ميدانستيم كه سال 72 يك موج عظيم پشت كنكوري داريم. يعني ظرفيت 250 هزار نفري به يك بحران تبديل خواهد شد. اما اين نگاه و پيشبيني وجود نداشت كه بدانيم سال 84 بحران شغل و مسكن را داريم. حالا بايد بدانيم كه در دهه 90 بحران حوزههاي بيمه، درمان و پيري جمعيت را داريم. اما همه به خاطر بيبرنامگي لطمه ديديم و ضربه خورديم. حالا مجلس اعلام كرده است كه سال 89، ديگر هيچ كس در صف كنكور نخواهد ماند. اينكه طرح نيست. وقتي در سال 89 يك ميليون و صد هزار دانشجو داريم و ظرفيت دانشگاهها يك ميليون و دويست هزار تاست كه بايد رفت و خواهش كرد 100 هزار نفر ديگر نيز به دانشگاه بيايند. اينكه ديگر احتياج به طرح ندارد. اگر كسي تدبير دارد، الان بيايد معضل مسكن و شغل و تورم را حل كند.
اين انتقاد را به خود نمايندگان گفتيد يا جاي ديگري كه حالا موثر هستند، بيان كرديد؟
بله. من در خود مجلس گفتم. به هر حال بايد پيشبيني كرد. همانطور كه ما در شهرداري پيشبيني ميكنيم. من اگر دست روي دست بگذارم، بعد نميتوانم بگويم من پيشبيني نميكردم برف سنگين ميآيد. اينكه حرف نشد.
در سالهاي اخير، برخي از شهرداران تهران، ايدهها و ابتكاراتي داشتند. مثلا در دوران آقاي كرباسچي، فرهنگسراها راهاندازي شد. پلها و اتوبانهاي راهگشا ساخته شد. ميلههاي پاركها برداشته شد كه واقعا دوره ايشان، دوره تحول تهران بود. در دوران آقاي ملكمدني و الويري اتفاق خاصي نيفتاد. آقاي احمدينژاد نيز براي اتوبانها دوربرگردان گذاشتند و تلاش كردند رابطه شهردار و مردم را بيشتر كنند و ديدارهاي مردمي را تدارك ديدند. شما چه ايدهاي داشتيد و چه تحولي را پايهگذاري كرديد؟
به نظرم يك مدير بايد هم به فكر روز و هفته شهر خود باشد، هم به فكر سال و هم به فكر يك برنامه 5 ساله باشد. بايد همه اينها را در امتداد هم ديد. به صورت يك زنجيره. يكسري مشكلات هست كه بايد در يك هفته يا يك شب حل شود. اما به برنامهريزيهاي 10 ساله يا 15 ساله اعتقادي ندارم. چون نميدانيم كه در دوران ما چه ابزاري در اختيار ما قرار ميگيرد كه به آن موضوعات بپردازيم.
پس اساس شما در شهرداري چيست؟
ببينيد ما در سه حوزه شهروندان، شهر و شهرداري رويكردهايي داريم. در حوزه شهروندان تلاشمان براين است كه رويكرد شهروندمداري را بر كار حاكم كنيم. كار پردامنهاي است. در همه حوزهها بايد تحول ايجاد شود تا شهروندمداري حاكم شود. اساس كار هم اين است كه ما بتوانيم هم مشاركت و هم نظارت مردم را به صورت سيستمي فراهم كنيم.
در حوزه شهر پس از رويكردهاي مختلفي كه به كار برده اكنون زمان آن رسيده كه ما به توسعه پايدار شهري بينديشيم و آن را اساس كار خودمان قرار بدهيم. توسعه پايدار به معناي دقيق و كامل آن و در حوزه سازمان شهرداري هم بايد كارهاي زيادي صورت بگيرد ولي محور نگاه و تلاش ما اين است كه شهرداري را از يك سازمان خدماتي به يك نهاد اجتماعي تبديل كنيم و اين اتفاق دارد در جايجاي شهرداري رخ ميدهد.
مصاديق آن را ميفرماييد؟
مثلا حوزههاي معاونت اجتماعي و فرهنگي ما. در گذشته در اين حوزه عمدتا فعاليتهاي آنان، فعاليت تبليغاتي و رويكردهاي يكجانبهگرايي بود. ما تمام اين حوزههاي معاونت فرهنگي و اجتماعي را به سمت مسائل اجتماعي برديم.
ميشود مشخصتر بيان كنيد؟
مثلا الان موضوع كارتنخوابها در تهران حل شده است. ديگر كسي نيست كه بگويد آي اينجا يك كارتنخواب بود و مرد. حتي در همين زمستان پربرف و سرد هيچ كس نبود كه بگويد كسي كنار خيابان مانده. در حالي كه قبل از دو سال پيش اين موضوع به يك بحران تبديل شد و هر شب يكي، دو نفر ميمردند. يا بحث مربوط به ترك اعتياد.
يعني رويكرد شما حل آسيبهاي اجتماعي است؟
الان بله. تمام رويكرد ما در اين معاونت به اين سمت رفته است تا اين آسيبها را برطرف كنيم.
اما اين وظيفه سازمان بهزيستي است. آنها بايد اين كار را انجام دهند. اينگونه تداخل كار بهوجود نميآيد؟
ما به هر حال شهردار تهران هستيم. بايد دغدغه مردم و شهر آنها را داشته باشيم. نميتوانيم به شهروندي كه در تهران شب گرفتار شده و جايي ندارد، بگوييم برو بمير چون اين وظيفه يكي ديگر است و اگر انجام نداده ما وظيفهاي نداريم. ما بايد به او جا بدهيم ولو آن كه ديگران براي مردم كاري انجام نميدهند.
پس دوران شما در واقع دوران تغيير رويكرد شهرداري از كارهاي خدماتي به كارهاي اجتماعي است. درست است؟
بله. اين مقوله كارهاي اجتماعي كه ما در دو سال گذشته، انجام داديم، در شهرداري بيسابقه بوده. در حوزههاي فرهنگي نيز چنين است.
منظور شما اين است كه شهرداري بار دولت را هم به دوش ميكشد؟
نه. من نميخواهم بگويم كه بار آنها را كه بر زمين مانده ما انجام ميدهيم. ما وظيفه خودمان را نسبت به شهروندان انجام ميدهيم و سعي ميكنيم آن را درست انجام دهيم.
اين رويكرد، به وجهه اصلي شهرداري كه خدمات شهري است، آسيبي نميزند؟
نه. نگاه كنيد آيا سلامت جسمي براي شهر يك اصل هست يا نه.
هست. اما آيا وظيفه شماست؟
اين يك بحث ديگر است. ما كه نميتوانيم بگوييم سلامت شهروندان مهم است ولي چون دولت بايد انجام دهد، ما كنار ميايستيم و نگاه ميكنيم.
به هر حال ما امروز ميبينيم كه مثلا چاقي، ناراحتيهاي عصبي و عصبانيت يكي از دغدغههاي اصلي شهر ماست. بحث مربوط به نبود ويتامين دي نيز به همين ترتيب. نرمي استخوان و پوكي استخوان به علت نبود نور آفتاب در آپارتمانها يكي از معضلات شهري است. مردم همه دوشغله هستند. تفريح ندارند. پارك ندارند. اينها جزيي از مشكلات است. به همين خاطر ما در شهرداري تصميم ميگيريم در مدت 14 ماه، 500 زمين چمن احداث كنيم.
با اين مشكلاتي كه گفتيد مردم دارند، آيا از اين كار شما استقبال هم ميشود؟
بسيار. زمينها از اذان صبح تا آخر شب پر است. همسايههاي اطراف اين زمينها سروصداشان بلند شده است. اين يعني استقبال. تصور قبلي از شهرداري چه بود؟ جمع كردن زباله.
الان ميتوانيد بگوييد كه ماموريت اصلي شما در شهرداري تهران چيست؟
در سه حوزه است. اول حوزه كار و فعاليت. دوم حوزه تربيت و آموزش و حوزه سوم رفاه و آسايش است. در هر سه حوزه نيز مشغول كار هستيم. در نيروي انتظامي نيز وقتي مشغول كار بودم، گفتم كه ما به امنيت ميتوانيم دو نگاه داشته باشيم. اول امنيت جامعهمحور، دوم امنيت تهديدمحور. برخي معتقدند كه بايد با مردم برخورد شود. در حالي كه با برخورد و با باتوم نميشود مشكلات شهر را حل كرد. اينجا شهر است و مردم. ما امنيت را براي آنها ميخواهيم. پس شهرداري محل اين كارهاست.
شما در جايجاي صحبت خودتان به دولت آقاي احمدينژاد و شخص ايشان اشاره كرديد. شهردار تهران نيز به علت تصدي يك كلانشهر ميبايست با اين دولت و آن رئيسجمهور در ارتباط باشد. اما رابطه شما با دولت خوب نيست. حالا خبر داديد كه يك جلسهاي با رئيسجمهور داشتيد. گرچه خوشحالكننده بود اما به نظر ميرسد، مديريت شهري از اين بابت دچار آسيب است. چرا به دولت دعوت نشديد؟ ريشه اين اختلافات كجا بود؟
بايد كمي عقبتر برويم. شهرداري تا قبل از تشكيل شوراها، كاملا دولتي بود و شهردار تهران را رئيسجمهور و دولت معرفي ميكردند. در استانها نيز اين وظيفه استانداران بود. اما پس از انتخابات اولين دوره شوراهاي شهر، انتخاب شهردار از حالت دولتمحوري خارج شد. اختلافات نيز از همين جا شكل گرفت. در يك مقطع، وقتي آقاي احمدينژاد شهردار تهران شد و اتفاقي كه افتاد اين بود كه دولت ايشان را به جلسات خود دعوت نكرد، آن زمان روزنامههاي اصولگرا نيز به شدت از دولت و آقاي خاتمي انتقاد كردند. اصلاحطلبان نيز توجيه ميكردند و ميگفتند كه دعوت از شهردار الزامي ندارد و قانوني نيست. وقتي من شهردار شدم و آقاي احمدينژاد به دولت رفت، اين اتفاق مجددا تكرار شد. جالب اينجا بود كه روزنامههاي اصولگرا كه آن زمان انتقاد ميكردند چرا شهردار را به دولت راه نميدهيد، اكنون حرف اصلاحطلبان را ميزدند و توجيه ميكردند كه وجود شهردار در دولت ضروري نيست.
خود شما گلهمند شديد؟
نه. به نظر من اشكالي ندارد. اما خوب نيست وقتي جاها عوض ميشود نظرات نيز عوض شود. اين ظلم به مردم است. دور از عدالت و اعتدال و عقلانيت است. دور از انصاف است. بنده وقتي احمدينژاد رئيس دولت شد آن را يك فرصت طلايي براي شهرداري تهران و تمام شهرهاي ديگر دانستم. چون ايشان با مشكلات شهر آشناست و لازم بود كه ما با حمايت بيشتري روبرو شويم.
همچنان اين توقع را داريد كه دولت از شما حمايت كند؟
همچنان ميخواهيم اين اتفاق بيفتد و ما از سوي دولت حمايت شويم. البته نميخواهم وارد اين بحثها شوم كه چرا من را دعوت نكردند.
خود شما تلاش براي حضور در دولت انجام داديد؟
من اخلاقا چنين روحيهاي ندارم كه بخواهم خودم را به كسي تحميل كنم.
اما شما در همين مصاحبه گفتيد كه در بعضي جاها بايد آبروي خود را براي مردم و شهر تهران گذاشت. اين هم مساله كوچكي نيست. مشكلات بسياري وجود دارد كه يك طرف آن دولت قرار گرفته.
من همه تلاش خودم را براي حل مشكلات شهر انجام دادم ولي نميتوانم براي حل مشكلات بروم پشت در دولت بنشينم و بگويم كه مرا راه بدهيد.
نه اين كه برازنده شما نيست. ميخواهم ببينم از كانالهاي موثر ديگر اقدام كردهايد كه مثلا توصيهاي به دولت در اين باب بكنند؟
نه. ميدانيد مهم اين است كه رويكرد دولت، كمك به شهرداريها باشد. دغدغههاي شهر تهران، ملي است. تهران نماينده همه مردم ايران است. در واقع شهر تهران بار دولت را به دوش ميكشد. اين سزاوار نيست كه از يك خانه كلنگي در جنوب شهر عوارض بگيريم اما از ساختمان بزرگ يك وزارتخانه دولتي كه به شهر هزينه تحميل ميكند، عوارض نگيريم.
چرا نميگيريد؟
نميدهند. البته اين مربوط به دولت فعلي نيست. دولت قبلي هم عوارض نميداد. اصلا دولتمحور كردن نگاه كردن به موضوعات شهري اشكالات جدي دارد كه پرداختن به آن وقت زيادي ميگيرد.
درباره شوراي سوم نظرتان چيست؟ بالاخره تركيب از دو شوراي ديگر متفاوت است. اصلاحطلبان و برخي از اصولگرايان در يك ائتلاف حامي شما شدند. گرچه منتقدان ميگفتند كه اين ائتلاف شكننده است اما...
اين ائتلاف مستحكمتر شد.
شما از شوراي سوم راضي هستيد؟
از شوراي سوم راضيتر از شوراي دوم هستم.
چرا؟
چون تركيب آن يك الگويي براي كل كشور شد. مجموعه 16 نفره شورا، از سه طيف فكري كه در كل كشور نيز ديده ميشوند، هستند. بخشي از اين دوستان، خارج از بحث گرايشات سياسي، سابقههاي مديريتي سطوح مختلف را داشتند و در كار افرادي پخته و كارشناس هستند. برخي ديگر از آنها، اگرچه سابقه مديريتي در سطوح بالا را نداشتند، اما حضور در شوراي دوم و سوم آنها را به پختگي در حوزه شهر رساند. مجموعه اين پختگي و آن سابقه خوب، خيلي به من كمك كرد و ميكند. شايد باور نكنيد كه بيش از 60 تا 70 درصد مصوبات بودجه به اتفاق آرا، به تصويب رسيد.
يعني شما اختلاف نداريد؟ اصلا موارد اختلافي بين شما و شورا وجود دارد؟
بله. حتما.
مثل چي؟
در حوزه حمل و نقل يا عمراني گاه اختلاف پيدا ميكنيم. حتي در جلسات كميسيونها، بحثهاي زيادي رخ ميدهد اما چون بحثها كارشناسي است و نه سياسي، همه به يك نقطه ميرسيم. تاكنون نيز شاهد يك تصميم سياسي درباره شهرداري نبودهام.
اگر اختلاف و مشكلي وجود ندارد، پس چرا در جلسات علني شورا حاضر نميشويد؟ شما عموما به جلسات غيرعلني ميرويد. پشت درهاي بسته و دور از چشم خبرنگاران، معلوم نيست چه ميگذرد و چه روي ميدهد. دليل خاصي دارد؟
نه. اگر قرار باشد من هم روز يكشنبه و هم روز سهشنبه، صبح تا ظهر بيايم و بنشينم و در جلسات شورا شركت كنم، واقعا به كارهاي شهرداري نميرسم. روزهايي كه جلسات علني است، اگر موضوع خاص و مهم باشد، حتما حاضر ميشوم.
اعضاي شورا چطور از شما نميخواهند كه در جلسات علني شركت كنيد؟
با دوستان توافق كرديم كه بهگونهاي كارها را تنظيم كنند كه من حتما روزهاي يكشنبه در جلسه آنها حاضر باشم. اگر ضرورتي هم پيش آمد، در جلسه سهشنبه حاضر ميشوم.
شما در ابتدا كه شهردار تهران شديد، يك برنامه جامع ارايه كرديد. اما بعدا هيچ خبري از آن نشد. اصلا آن را اجرا كرديد يا به خواستههايي كه مطرح بود، رسيديد؟ يا اين كه گذاشتيد كنار؟
نه. من از روزي كه برنامه را ارايه دادم، تا الان همچنان آن را در دستور كار خودم دارم.
اما صحبتي از آن برنامهها نيست. به نظر ميرسد فضاي كاري شما، مشغله بسياري براي شما ايجاد كرده.
نه. در همان چارچوب داريم عمل ميكنيم. هنوز از آن برنامه خارج نشدهايم و نميشويم.
تا حالا شده كه آن برنامه نياز به بازنگري داشته باشد؟
بوده و مرتب اين كار را نيز انجام ميدهيم اما پارادايم ما همان برنامه است و شش اصلي كه گفته بوديم.
در حوزه شهري در سال آينده چه اتفاقاتي رخ ميدهد. شما در شهرداري قرار است چه كارهايي انجام بدهيد؟
ما در حوزه شهري در سال آينده حتما كارها را با سرعت بيشتري انجام خواهيم داد. هم در حوزه فرهنگي و اجتماعي و هم در حوزه مسائل رفاهي و هم در حوزه كار و فعاليت، گستردهتر از امسال كارهايي را انجام خواهيم داد.
مصداقي بفرماييد كه چه اتفاقي رخ ميدهد.
پروژه برج ميلاد به اتمام ميرسد. پروژه پل رسالت كه الان يك معضل است به اتمام ميرسد. ادامه اتوبان شهيد همت به اتمام خواهد رسيد. تا پايان سال آينده بخش عمدهاي از تونل توحيد را كه يك پروژه اساسي است، انجام خواهيم داد. براي مردم تهران در سال آينده ديگر تپههاي عباسآباد به شكل يك بيابان نخواهد بود. آنجا به يك مجموعه فرهنگي تبديل ميشود. ما يك باغ كتاب، كتابخانه شهر، مراكز تفريحي و مركز آثار دفاع مقدس را خواهيم داشت. همچنين با برنامهاي كه تنظيم كرديم،چون سيامين سال انقلاب است يكسري از نشانههاي انقلاب را نمادسازي خواهيم كرد. مردم در سال آينده در مترو تحول جدي خواهند ديد. حجم قطارها افزايش مييابد. خطوط جديد راهاندازي ميشوند. تا پايان سال آينده خط مترو به قلهك و تجريش خواهيد رسيد. به نظرم حجم و سرعت كار در شهرداري در سال آينده بسيار زياد خواهد بود.
من چند تا سوال سياسي دارم كه عمدتا در خصوص انتخابات مجلس است. شما تا پيش از انتخابات و رقابتهاي مجلس از ورود به اين عرصه پرهيز ميكرديد و سخني در اين باره نميگفتيد. اما يكمرتبه از صلاحيتها سخن گفتيد. چرا پرهيز را كنار گذاشتيد؟
من هنوز هم پرهيز ميكنم.
اما در خصوص انتخابات پرهيز را كنار گذاشتيد. حتي از ليست 6+5 اصولگرايان انتقاد كرديد كه ليست كاملي نيست.
نه. من هنوز هم پرهيز دارم كه به عنوان شهردار از اين ليست حمايت كنم يا ليست انتخاباتي بدهم. نميخواهم وارد اين مقولات شوم.
ليست نداديد، اما وارد اين مقوله شديد.
نه. مردم دوست دارند كه شهردار به دور از غوغاسالاري شهر آنها را اداره كند. پس من هنوز اين پرهيز را دارم و نميخواهم مثل يك حزب سياسي عمل كنم. اعتقادي هم ندارم.
پس چرا از ردصلاحيتها يا از ليست اصولگرايان انتقاد كرديد؟
خب من يك چهره سياسي هستم. وقتي در حوزه سياسي احساس ميكنم در جايي اشكالاتي بوجود آمده، يا ظلمي به كسي روا شده، احساس ميكنم آنها را بيان كنم.
در خصوص ردصلاحيتها ظلم صورت گرفت؟
فكر ميكنم روندي كه مخصوصا هياتهاي اجرايي و البته هياتهاي نظارت در استانها پيش گرفتند و ما را با ردصلاحيتهاي گستردهاي كه بوي يكجانبهگرايي ميداد، روبرو كردند، عجيب بود. پس من وظيفهام اين بود كه اعتراض كنم.
اعتراض شما معطوف به ردصلاحيت برخي از اصولگرايان بود يا نه، اصلاحطلبان را شامل ميشد.
نه. من به اصل ردصلاحيتهايي كه در چارچوب قانون نبود، معترض بودم.
مثلا چه موردي؟
مثلا اگر كسي منتقد دولت است، صلاحيت ندارد. اينكه حرف درستي نيست. به هر دولتي ممكن است انتقادي مطرح باشد و اين طبيعي است.
واقعا موارد اينگونه هم بوده؟
بعضي بحثها بود. در بعضي جاها نيز چنين سخناني مطرح بود. طبيعتا در اينگونه موارد لازم بود ما اعلام موضع كنيم. البته بايد بگوييم كه شوراي نگهبان آمد و اين موضوع را مهار كرد. پس امروز جا دارد كه از شوراي نگهبان تشكر كنيم زيرا ضعفهاي هياتهاي اجرايي يا هياتهاي نظارت را برطرف كرد.
شما به ليست اصولگرايان نيز اعتراض داشتيد. چرا؟
به خاطر اينكه ما اصولگرايي را يك فرهنگ ميدانيم. اصولگرايي اينگونه نيست كه يك گروه، حزب يا جريان بيايند جلد خودشان را عوض كنند، يا تغيير تابلو بدهند. خير. الان 30 سال از انقلاب ميگذرد. پس افراد را ميشناسيم. چپ و راست بودن آنها روشن است. فرهنگ اصولگرايي نيز روشن است.
اصلا اين اصولگرايي چيست؟ جريان است؟
گفتم. يك موضوع متعلق به انقلاب است. در واقع مقام معظم رهبري به درستي آن را تبيين كردند. پس جريان نيست كه حالا يك افرادي بيايند و آن را جزمي و بسته ببينند و براي خود تبليغ كنند و آن را خاص گروه خود بدانند و بگويند كه ما اصولگرا هستيم، بقيه نيستند. من اساسا چنين نگاهي را اصولگرايانه نميدانم.
الان كه خود اصولگراها ميگويند، ما سه ضلع هستيم و...
اين هم مصداق همان مساله است. حالا اگر چهارضلع باشند يعني اصولگرا نيستند؟ يا اگر 6+5 چهار ضلع ميشدند مشكل اصولگراها حل ميشد؟ اين نگاه اصلا غلط است. بحث ما اصلا ضلعي نيست.
شما خودتان را اصولگرا ميدانيد يا نه؟
موضع من در انتخابات رياست جمهوري بسيار شفاف بود. گفتم كه من متعلق به اردوگاه اصولگرايان هستم. الان هم همين را ميگويم و خودم را اصولگرا ميدانم. ولي معتقدم يك اصولگرا نميتواند اصلاحطلب نباشد. من اصولگراي اصلاحطلب هستم. اين باور من است. معتقدم اين نزديكترين نگاه برخاسته از آرمانهاي امام و رهبري است.
پس انتقاد شما به چه بود؟
ما ميگفتيم كه نگاه شما بايد اصولگرايانه باشد. وقتي نگاه ميكنيم به ليست آنها ميبينيم كه با مباني اصولگرايان فاصله دارد. سهضلعي را بين خودشان تقسيم كردند. آخر اين چه اصولگرايي است؟
شما ليست 6+5 را قبول نداريد؟
ببينيد افراد آن ليست براي ما محترم هستند، ولي ميگويم مصاديقي كه شما انتخاب كردهايد با مبانياي كه خودتان نوشتيد سازگاري ندارد.
به خاطر همين يك جبهه جديد تشكيل شد و شما و آقاي لاريجاني و رضايي متحد شديد؟
نه من اين را قبول ندارم. رابطه من و آقاي لاريجاني و رضايي يا برخي ديگر يك رابطه دوستي و رفاقت قديمي است. نبايد به آن به عنوان يك جريان سياسي نگاه كرد.
اما در اين روزها كه نزديك انتخابات است، از اين رفاقتها و اينكه اسم شما سه نفر كنار يكديگر منتشر ميشود، ميتوان پيام خاصي گرفت و حتي تلقي بوجود آمدن يك جريان را ميدهد.
تلقي اشتباهي است. اگر يك جريان سياسي بوديم كه در انتخابات رياست جمهوري هر سه نفر ما كانديداي انتخابات نميشدند.
الان شرايط فرق كرده و ممكن است شما بخواهيد مقابل يك نفر ديگر يا يك جريان ديگر، اعلام موضع كنيد.
نه اينجوري نميشود. اين بيشتر بر مبناي يك رفاقت و دوستي استوار است.
پس چرا قبلا شما با آقاي لاريجاني و رضايي آگهي تسليت مشترك نميداديد؟ آن آگهي تسليت براي خيليها يك پيام سياسي داشت.
نه داديم. جمعي از دوستان قديمي هستيم كه در اينگونه موارد اسامي ما منتشر ميشود.
اما تا حالا هيچگاه فقط اسم شما و آقاي لاريجاني و رضايي كنار هم قرار نگرفته بود.
اگر بخواهيم بگوييم كه سلايق ما به هم نزديك است، بله. اينكه طبيعي است. اما اگر بخواهيم بگوييم ما به دنبال يك حزب هستيم، بايد بگويم كه نه اينگونه نيست.
اما شما براي انتخابات كنار هم قرار گرفتيد.
بله. چون برخي اوقات دغدغههاي مشترك پيدا ميكنيم. طبيعتا براي ما مجلس هشتم يك دغدغه است. در برخي موضوعات، ما با يكديگر دغدغه مشترك داريم. پس در آن موضوع با هم همفكري ميكنيم.
به خاطر همين دغدغه مشترك بود كه آقاي لاريجاني از تهران به قم رفت تا ورودش به مجلس قطعيتر شود؟
نه. ايشان خودشان به اين تشخيص رسيده بودند. فكر ميكنم لازم ديدند به خاطر احترام به مراجع و جامعه مدرسين، به دعوت آنها پاسخ مثبت بدهند.البته شايد احساس كردند اگر به قم بروند براي خودشان نيز بهتر باشد. تشخيص دادند و رفتند. اگر ما كار حزبي ميكرديم كه بايد ميگفتيم شما تهران بمان و كار حزبي بكن.
منافاتي كه ندارد. شما ميتوانيد در قم ليست بدهيد.
نه. من نه به دنبال ليست دادن بودم و نه هستم. گفتم فقط اشكالاتي را كه ميبينم، بيان ميكنم.
پيشبيني شما از تركيب مجلس آينده چيست؟
فكر ميكنم مجلس معتدلي خواهد بود فارغ از قطببنديهاي موجود.
مثل شوراي شهر سوم؟
بله. به نظرم سه فراكسيون در مجلس هشتم خواهيم داشت كه هر سه نيز قوي هستند.
پيشبيني شما نسبت به تحولات مجلس در سال آينده چيست؟
مجلس آينده تخصصيتر خواهد بود و از افراط و تفريط دور خواهد شد. همچنين سه فراكسيون قوي خواهد داشت. مجلس آينده نميتواند مونوپل يك گروه خاص باشد.
شبيه مجالس گذشته ما خواهد شد؟ مثلا مجلس پنجم كه يك اكثريت ضعيف و يك اقليت قوي داشتيم.
مجلس هشتم يك مجلس جديد خواهد شد. مجلس هشتم دوقطبي نخواهد شد. يك مجلس سهقطبي خواهد بود.
قطبهاي آن چه كساني هستند؟ يك قطب كه طبيعتا اصلاحطلبان هستند. دو قطب ديگر؟
فكر ميكنم در مجلس هشتم قدرت قطبهاي چپ و راست شكسته خواهد شد.
پس چه چيز جديدي خلق ميشود؟
جريان سومي خواهد آمد كه آن جريان بسيار قوي خواهد شد. آنها ميتوانند از افراط و تفريط جلوگيري كنند.
رئيسمجلس چطور؟ فكر ميكنيد كه چه كسي رئيس مجلس آينده است؟
اجازه بدهيد ابتدا ببينيم چه كساني به مجلس ميروند بعد درباره آن سخن بگوييم. من فكر ميكنم مهمتر از اينكه چه كسي رئيس مجلس بشود اين است كه يك انتخابات پرشور با مشاركت بالا صورت بگيرد. مشاركت بالا از جهات مختلف خيلي مهم است.
بعضا ديده ميشود كه گروههايي بررسي ميكنند كه آيا موفقيت و نفع ما در مشاركت كم است يا زياد و شايد به اين نتيجه ميرسند كه مشاركت كم مردم به نفع آنهاست و اين خيلي بد است. در درجه بعدي ما بايد يك انتخابات رقابتي با مشاركت همه گروههاي داخل نظام داشته باشيم، همانطور كه مشاركت مردم مهم است مشاركت گروههاي مختلف هم مهم است. گروههاي سياسي هم بايد به ميزان پايگاه اجتماعي خود و اقبال مردم در مجلس حضور داشته باشند. مجلسي با حضور گروههاي مختلف مجلس متعادلتر و بهتري است و من فكر ميكنم اگر مشاركت حداكثر در رقابت سالم و قانوني تحقق پيدا كند حتما ما مجلس كارآمدتري هم خواهيم داشت. مجلسي كه اساس كارش عقلانيت و اعتدال باشد و البته ما به مجلس و نمايندگان شجاع هم خيلي نياز داريم.
پنجره
ویژه های سایه