هر جا ما وحدت كلمه داشتیم به موفقیتها دست یافتهایم و هر جا بین آحاد جامعه افتراق و دو دستگی درست شد به نتایج نامطلوب رسیدهایم حضرت امام رمز پیروزی یك ملت را بر وحدت كلمه میدانستند و پایه اساس و پیشرفت و حركت به سوی تعالی را در گرو این موضوع میدانستند.
وحدت، یكی از مهمترین اركان اندیشه اجتماعی امام است. امام در طول زندگی خود، تاكیدات مهمی برای وحدت مسلمین، وحدت گروهای سیاسی، وحدت ملی و ... دارد. انچه در ذیل می آید، گفتگوی نشریه چاوش، وِیژه نامه جوانان كمیته فرهنگی بزرگداشت امام خمینی(س) با حجت الاسلام و المسلمین مرتضی اشراقی، نوه دختری امام خمینی است كه به تشریح ابعاد وحدت از دیدگاه رهبر كبیر انقلاب اسلامی می پردازد:
غرض از این مصاحبه این است كه در مورد وحدت از دیدگاه حضرت امام با شما گفتگو كنیم.برای آغاز سخن اگر اجازه دهید از تعریف وحدت شروع كنیم تا بتوانیم بحث را با نظم بهتری ادامه دهیم.
وحدت در علوم مختلف تعریف های مختلفی دارد برای مثال وقتی در فلسفه مورد مداقه قرار می گیرد، از آن تعریف خاصی قصد می شود، كه در مسائلی مانند وحدت وجود پیرامون وحدت بحث می شود و قضایای مختلفی در فلسفه با موضوع یا محمول وحدت شكل می گیرد.
هم چنین در عرفان، وحدت عارفانه دارای تعریف خاص است و در گزاره های مختلف عرفانی مورد توجه است و به وحدت موجود می رسد و هم چنین در سائر علوم كه هر كدام از وحدت تعریف خاص خودش را دارد. در مساله وحدت كه مورد نظر شما است، وحدت معنایی مغایر و یا حداقل غیرهمسان با علوم دیگر دارد، كه مراد از وحدت در زمینه اجتماعی و سیاسی می باشد.
این مطالب را عرض كردم تا به مساله مد نظر خودم اشاره كنم كه ما نباید در هنگام بحث از امور اجتماعی و سیاسی خلط تعریف كنیم و وحدت علوم دیگر و شرائط آن را در مساله خود دخیل بدانیم.
برای روشن شدن صحبتم مثالی برای تقریب به ذهن می زنم؛ مثلا در عالم خارج وقتی می گوئیم دو شیء یكی شدند و به وحدت رسیدند معنایش این است كه هر یك از این دو شیء و یا حداقل یكی از آنها خواص خود را از دست داده و در دیگری مندك شده است.
پس بنابراین در بعضی از شرائط، وحدت، از اضمحلال دوئیت ، پدید می آید یعنی دیگر دوئیت در كار نیست و آنچه هست یك شیء است و یا مثلا در فلسفه وقتی می گوئیم وحدت وجود، یعنی اصالت با وجود است و دیگر چیزی در عداد آن نیست، یك چیز است و آن هم وجود است و غیر از وجود چیزی نیست.
حالا فرض كنید همین وحدت از نگاه سائر علوم را ما اگر بخواهیم در امور سیاسی و اجتماعی ملاك قرار دهیم چه می شود.
در این صورت هر قدم شما برای رسیدن به وحدت، قدمی است، برای از بین بردن طرف مقابل و اضمحلال اندیشه دیگری در اندیشه خود زیرا كه این وحدت به معنای یكی شدن است به گونه ای كه دو طرف یكی از آنها باید مضمحل گردد و در دیگری مندك شود، حال در این گونه یا تو باید از بین بروی و خاصیت خود را از دست بدهی یا طرف مقابلت، در غیر این صورت وحدتی حاصل نمی شود.
یعنی شما معتقدید كه معنای وحدت در سئوال ما با وحدت در فلسفه و عرفان و سائر علوم متفاوت است و نباید میان آنها خلط شود؟
بله دقیقا، وحدت در امور اجتماعی و سیاسی كه مد نظر حضرت امام است به معنای اضمحلال تفكرها و یكی شدن آنها نیست بلكه بدین معناست كه هر كسی باید اعتقادات و تفكرات خود را داشته باشد و بر این تفكر و اعتقاد راسخ بایستد ولی به دنبال مشتركات هم باشد یعنی اگر چند دیدگاه مختلف در جامعه ای شكل گرفته است و برای خود طرفدارانی پیدا كرده به جای اینكه به جنگ یكدیگر بروند و همدیگر را نسبت به نوع نگاهشان به مسائل روز و عقائد، منكوب كنند، بهتر است به دنبال مشتركات هم باشند و تحت سایه آن مشتركات به توافق برسند.
مثل منافع ملی كه قطعا برای تمام گروه ها و دسته جات سیاسی می تواند چتری برای وفاق باشد و اگر جایی پای منافع ملی به میان آمد همه گروه ها به یك نظر واحد برسند و جلوی مخدوش شدن منفعت ملی را بگیرند.
به نظر من حضرت امام نوع نگاهشان به وحدت همین است نه اینكه همه باید یك نوع نگاه داشته باشند و همه یك گونه فكر كنند و عمل نمایند بلكه تضارب آراء در پرتو حفظ منافع ملی و همیشه امام مخالف تك صدایی و تك قطبی شدن جامعه بودند زیرا این مساله را مخالف منافع و مصالح كلی و عمومی جامعه و كشور می دانستند و همیشه و همه جا بر حضور تفكرات و اندیشه های متفاوت در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی تاكید داشتند و هیچ گاه نگاه ایشان از موضوع وحدت كلمه به معنای حذف یك نوع تفكر و جریان و غلبه دادن تفكر دیگر نبوده است. زیرا این واقعه را مغایر با اصل وحدت می دانستند كه همان اضمحلال یك نوع اندیشه باشد و به بهانه رسیدن به وحدت وقتی در جملات نغز و شیوای حضرت امام؛ دقیق شدیم به این نتیجه خواهیم رسید. امام بارها بر حضور پررنگ در مساله انتخابات تاكید داشتند روی صحبت حضرت امام فقط به مردم نیست بلكه جریانات سیاسی مختلف را نیز شامل می شود.
جریانات سیاسی موجود در كشور با اندیشه های مختلف و دیدگاه های متفاوت نیز موظف هستند وارد عرصه انتخاباتی شوند و باعث پرشور شدن و رونق انتخابات شوند و در عین حال وحدت كلمه را نیز حفظ نمایند یعنی برای رسیدن به پیروزی خطوط قرمز و منافع ملی را مراعات نمایند.
پس می بینیم كه امام در عین اینكه وحدت كلمه را بیان می كنند از حضور گسترده تفكرات مختلف در عرصه های سیاسی و اجتماعی نیز استقبال می كنند و آن را منافی با وحدت در جامعه نمی دانند زیرا كثرت دیدگاه باعث پویایی و شادابی در جامعه خواهد شد و پویایی و تعالی جامعه هدف غایی و نهایی از اصل وحدت می باشد.
جامعه ای كه در آن ركود و خمودگی باشد به هیچ عنوان به تعالی نخواهد رسید و این گونه جوامع اكثرا به خاطر تك صدایی و یكجانبه نگری به وجود می آید.
پس به این نتیجه می رسیم كه نوع نگاه حضرت امام در مورد نظریه وحدت شیعه و سنی هم باید این گونه باشد؟
دقیقا به همین منوال است، زیرا وحدت شیعه و سنی اگر منظور از وحدت به معنای یكی شدن و اضمحلال یك نوع تفكر و غلبه یكی بر دیگری باشد هرگز به نتیجه مطلوب كه مد نظر است نخواهد انجامید و اصلا وحدتی رخ نخواهد داد در حالی كه وحدت بین مذاهب به معنای یكی شدن نیست، بلكه به این معناست كه هر گروه عقائد خود را داشته باشد و زیر چتر مشتركات جمع شوند مانند خدای واحد، پیامبر واحد، قرآن واحد، قبله واحد و ده ها دستورالعمل مشترك، با این نگاه كه عرض كردم اگر فرهنگ وحدت كامل شود دیگر لازم نیست نگران از بین رفتن عقاید و تفكرات خود باشیم بلكه هر دو طرف شیعه و سنی ضمن احترام به عقائد دیگری در زیر بیرق مشتركات برای رسیدن به هدف واحد كه می توان این هدف واحد در بین مسلمین جهان را جلوگیری از غلبه غیرمسلمان بر مسلمان دانست بیان كرد و با وحدت به وجود آمده از بین مشتركات به هدف اصلی خود كه همان اتحاد مسلمین در برابر زیاده خواهی بیگانگان است رسید و این همان نگاه درست در رابطه با وحدت شیعه و سنی می باشد.
ببینید با همان كلیدی كه خدمتتان ارائه كردم نظر امام در مورد وحدت حوزه و دانشگاه را هم می توان پیدا كرد. نگرانی امام همیشه از جدایی این دو طیف مهم و تأثیرگذار در جامعه بوده است و در جایی صراحتاً میگویند:
كه این درست نیست كه حوزویها، دانشگاهیها را بیدین بدانند و از طرف دیگر دانشگاهیها هم حوزویها را عقب افتاده تصور كنند.
امام حتی پا را فراتر گذاشتهاند و میگویند اگر از كل نهضت همین یك هدف یعنی وحدت حوزه و دانشگاه تأمین شود برای نهضت بس است.
این صحبت امام جای بسیار تأمل و تعقل دارد و هدف غایی را روشن كردهاند چرا كه حوزه و دانشگاه، دو بازوی توانمند جامعه بشری در رسیدن به قلههای افتخار میباشد.
عرض من این است كه در یك جامعه دینی این دو بازو باید با هم باشند اینكه بعضی از هر دو طرف افراط میكنند كاملاً مغایر با نظر امام و حتی منافع ملی كشور قدم برمیدارند.
از منظر اسلام دین هم برای سعادت دنیوی و هم سعادت اخروی یك جامعه آمده است بنابراین حكومتی كه مبتنی بر احكام دینی باشد باید هم به فكر معیشت و امور مادی جامعه باشد و هم به فكر فرهنگ و عقاید و امور معنوی باشد.
جناب آقای اشراقی به نظر شما چرا امام در جای جای فرمایشات خود اینقدر به مسأله وحدت توجه میدانند؟
بدیهی است زیرا قوام یك جامعه به وحدت كلمه است یعنی ما اگر جامعهای را بخواهیم به د ست آوریم كه روز به روز به تعالی برسد و شكوفا گردد، هم از حیث مادی و هم از حیث معنوی و انسانی و نیز بتواند در مقابله با ناملایمات محكم بایستد و از موجهای روزگار نهراسد لازم است به وحدت بر همان تعریفی كه عرض كردم دست پیدا كند یعنی مردم آن جامعه با قبول نقاط افتراق خود در كنار هم و در زیر چتر اشتراكاتشان به سمت هدف واحد حركت كنند كه هدف واحد تعالی یك جامعه و حركت پرشتاب به سوی شكوفایی مادی و معنوی است.
حضرت امام هم همیشه بر وحدت تأكید داشتند بدان جهت كه قوام جامعه و تعالی آن را در وحدت كلمه میدیدند. ایشان در وصیتنامه سیاسی الهی خود بدین مضمون میفرمایند؛ یكی از رموز پیروزی انقلاب وحدت كلمه بین آحاد ملت بوده و همین مسأله رمز بقای انقلاب هم هست یعنی علت محدثه و علت مبقیه را همین مسأله وحدت میدیدند و واقع امر هم چنین است.
هر جا ما وحدت كلمه داشتیم به موفقیتها دست یافتهایم و هر جا بین آحاد جامعه افتراق و دو دستگی درست شد به نتایج نامطلوب رسیدهایم حضرت امام رمز پیروزی یك ملت را بر وحدت كلمه میدانستند و پایه اساس و پیشرفت و حركت به سوی تعالی را در گرو این موضوع میدانستند.
حضرت امام به صراحت میفرمایند: این معنا باید سرمشق ما باشد در تمام زندگی كه اگر یك ملتی همه قشرهایش با هم بودند و یكپارچه بودند هیچ قدرتی نمیتواند در مقابل آنها ایستادگی كند و آسیبی به آنها برساند.
ما در آموزههای دینی خود نیز شاهد این مطلب هستیم كه حفظ وحدت را از منظر دینی بر ما لازم میشمارند: واعتصموا بحبلا... جمیعاً و لا تفرقوا
البته باز هم لازم میدانم كه بگویم وحدت كلمه به معنای اضمحلال یك نوع اندیشه در دیگری نیست كه با حذف یك نوع نگاه بخواهیم بگوییم كه به وحدت برسیم بلكه باید همه دیدگاهها و همه نظریات در جامعه باشد و این دیدگاهها بر زیر یك بیرق به نقطه اشتراك برسند و به نظر من اگر خلاف اینگونه عمل شود بر خلاف نظر حضرت امام عمل شده است.
جناب آقای اشراقی در زمینه وحدت یك مشكلهای كه وجود دارد این است كه وحدتطلبی و حركت به سوی آن گاهی منجر به تساهل و تسامح بیش از حد و گذشتن از ارزشها و آرمانها میشود؟ شما این را میپذیرید؟ و راهكاری در این زمینه به ذهن دارید؟
ببینید وحدت از دیدگاه اسلامی بلكه از دیدگاه عقلائی، طریقت دارد، نه موضوعیت. این مسأله مهمی است كه باید بدان توجه شود. امور گاهی از دیدگاه عقلا و دین موضوعیت دارند یعنی خودشان غایت و هدف اصلی هستند و گاهی طریقیت دارند و در واقع ارزششان به این است كه راه رسیدن به یك هدف غایی و نهایی میباشد و به خودی خود ارزش دیگری ندارد.
با این مقدمه برمیگردیم به سؤال مطروحه شما و عرض میكنم كه وحدت طریقیت دارد و ارزشش اگر چه خیلی بالا است اما باید بدانیم به جهت طریقیتش است یعنی چون ما را به هدف غایی و نهایی خود میرساند ارزشمند است و دقیقاً از همین روست كه ارزش آن متناسب با هدفی است كه از آن ترسیم خواهیم نمود هر چه هدف عالیتر و الاتر باشد طریق رسیدن به آن هدف هم بالاتر و با ارزشتر خواهد بود.
با توجه به همین مطلب است كه باید كاملاً هوشیار باشیم كه یك وقت وحدت برای ما موضوعیت پیدا نكند ما نمیخواهیم به هر قیمتی ولو از دست رفتن اصل هدف و غایت مورد نظر، وحدت به دست بیاوریم یعنی مادامی، جامعه عقلا به وحدت میاندیشند كه هدفشان از وحدت، هدف واحد باشد.
به عبارت دیگر اینكه امام معتقد بودند كه ما با كسی عقد اخوت نبستهایم كه همیشه با او باشیم این دقیقاً همین مطلب است كه ما برای یك هدف خاصی دور هم جمع شدهایم من و شما كنار هم قرار گرفتهایم، نه من و فلان فرد، چرا؟ زیرا از ابتدا من و شما هدف مشتركی داشتیم نه من وزید حالا اگر من و شما هم سر اصل هدف با هم مناقشه كنیم دیگر من و شما فرقی با من و فلان فرد نداریم و دیگر معنا ندارد سخن از وحدت به میان آید.
بله میتوانیم و بهتر است حالا كه در این مسئله به وحدت نمیرسیم چترمان را عوض كنیم و در زیر یك چتر فراختر طبیعتاً به صورت كمرنگتر با هم تعامل داشته باشیم.
به طور مثال فرض كنید عدهای كنار هم جمع شوند تا گروهی تشكیل دهند و هدفشان هم این باشد كه به تمام دنیا بفهماند كه اسراییل یك رژیم نامشروع و غاصب است بنابراین هدف كنار هم جمع میشوند برنامهریزی می كنند تا به هدف خود برسند حالا تصور كنید گروهی از این افراد در میان كار بگویند اساساً به نظر ما اسرائییل غاصب نیست و اتفاقاً مشروع است. حالا به نظر شما از حیث عقلایی دیگر ادامه كار این دو اندیشه معنا دارد؟ قطعاً نه زیرا هدف این دو گروه متفاوت است و اساس وحدت بر پایه هدف است. بنابراین وقتی مسئله به این جا برسد ما تعبد به وحدت نداریم. و عهد اخوت با كسی نبستهایم بنابراین چترمان را عوض میكنیم.
امیدوارم همه ما در مسیر اسلام حقیقی قدم برداریم و اسیر تفرقه نشویم و اگر اختلاف عقیده داریم بتوانیم با نیتهای الهی و با نگاه به اهداف حقیقی و اصل انقلاب به وحدت برسیم و همه با هم در راه تحقق آرمانها حركت كنیم.
غرض از این مصاحبه این است كه در مورد وحدت از دیدگاه حضرت امام با شما گفتگو كنیم.برای آغاز سخن اگر اجازه دهید از تعریف وحدت شروع كنیم تا بتوانیم بحث را با نظم بهتری ادامه دهیم.
وحدت در علوم مختلف تعریف های مختلفی دارد برای مثال وقتی در فلسفه مورد مداقه قرار می گیرد، از آن تعریف خاصی قصد می شود، كه در مسائلی مانند وحدت وجود پیرامون وحدت بحث می شود و قضایای مختلفی در فلسفه با موضوع یا محمول وحدت شكل می گیرد.
هم چنین در عرفان، وحدت عارفانه دارای تعریف خاص است و در گزاره های مختلف عرفانی مورد توجه است و به وحدت موجود می رسد و هم چنین در سائر علوم كه هر كدام از وحدت تعریف خاص خودش را دارد. در مساله وحدت كه مورد نظر شما است، وحدت معنایی مغایر و یا حداقل غیرهمسان با علوم دیگر دارد، كه مراد از وحدت در زمینه اجتماعی و سیاسی می باشد.
این مطالب را عرض كردم تا به مساله مد نظر خودم اشاره كنم كه ما نباید در هنگام بحث از امور اجتماعی و سیاسی خلط تعریف كنیم و وحدت علوم دیگر و شرائط آن را در مساله خود دخیل بدانیم.
برای روشن شدن صحبتم مثالی برای تقریب به ذهن می زنم؛ مثلا در عالم خارج وقتی می گوئیم دو شیء یكی شدند و به وحدت رسیدند معنایش این است كه هر یك از این دو شیء و یا حداقل یكی از آنها خواص خود را از دست داده و در دیگری مندك شده است.
پس بنابراین در بعضی از شرائط، وحدت، از اضمحلال دوئیت ، پدید می آید یعنی دیگر دوئیت در كار نیست و آنچه هست یك شیء است و یا مثلا در فلسفه وقتی می گوئیم وحدت وجود، یعنی اصالت با وجود است و دیگر چیزی در عداد آن نیست، یك چیز است و آن هم وجود است و غیر از وجود چیزی نیست.
حالا فرض كنید همین وحدت از نگاه سائر علوم را ما اگر بخواهیم در امور سیاسی و اجتماعی ملاك قرار دهیم چه می شود.
در این صورت هر قدم شما برای رسیدن به وحدت، قدمی است، برای از بین بردن طرف مقابل و اضمحلال اندیشه دیگری در اندیشه خود زیرا كه این وحدت به معنای یكی شدن است به گونه ای كه دو طرف یكی از آنها باید مضمحل گردد و در دیگری مندك شود، حال در این گونه یا تو باید از بین بروی و خاصیت خود را از دست بدهی یا طرف مقابلت، در غیر این صورت وحدتی حاصل نمی شود.
یعنی شما معتقدید كه معنای وحدت در سئوال ما با وحدت در فلسفه و عرفان و سائر علوم متفاوت است و نباید میان آنها خلط شود؟
بله دقیقا، وحدت در امور اجتماعی و سیاسی كه مد نظر حضرت امام است به معنای اضمحلال تفكرها و یكی شدن آنها نیست بلكه بدین معناست كه هر كسی باید اعتقادات و تفكرات خود را داشته باشد و بر این تفكر و اعتقاد راسخ بایستد ولی به دنبال مشتركات هم باشد یعنی اگر چند دیدگاه مختلف در جامعه ای شكل گرفته است و برای خود طرفدارانی پیدا كرده به جای اینكه به جنگ یكدیگر بروند و همدیگر را نسبت به نوع نگاهشان به مسائل روز و عقائد، منكوب كنند، بهتر است به دنبال مشتركات هم باشند و تحت سایه آن مشتركات به توافق برسند.
مثل منافع ملی كه قطعا برای تمام گروه ها و دسته جات سیاسی می تواند چتری برای وفاق باشد و اگر جایی پای منافع ملی به میان آمد همه گروه ها به یك نظر واحد برسند و جلوی مخدوش شدن منفعت ملی را بگیرند.
به نظر من حضرت امام نوع نگاهشان به وحدت همین است نه اینكه همه باید یك نوع نگاه داشته باشند و همه یك گونه فكر كنند و عمل نمایند بلكه تضارب آراء در پرتو حفظ منافع ملی و همیشه امام مخالف تك صدایی و تك قطبی شدن جامعه بودند زیرا این مساله را مخالف منافع و مصالح كلی و عمومی جامعه و كشور می دانستند و همیشه و همه جا بر حضور تفكرات و اندیشه های متفاوت در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی تاكید داشتند و هیچ گاه نگاه ایشان از موضوع وحدت كلمه به معنای حذف یك نوع تفكر و جریان و غلبه دادن تفكر دیگر نبوده است. زیرا این واقعه را مغایر با اصل وحدت می دانستند كه همان اضمحلال یك نوع اندیشه باشد و به بهانه رسیدن به وحدت وقتی در جملات نغز و شیوای حضرت امام؛ دقیق شدیم به این نتیجه خواهیم رسید. امام بارها بر حضور پررنگ در مساله انتخابات تاكید داشتند روی صحبت حضرت امام فقط به مردم نیست بلكه جریانات سیاسی مختلف را نیز شامل می شود.
جریانات سیاسی موجود در كشور با اندیشه های مختلف و دیدگاه های متفاوت نیز موظف هستند وارد عرصه انتخاباتی شوند و باعث پرشور شدن و رونق انتخابات شوند و در عین حال وحدت كلمه را نیز حفظ نمایند یعنی برای رسیدن به پیروزی خطوط قرمز و منافع ملی را مراعات نمایند.
پس می بینیم كه امام در عین اینكه وحدت كلمه را بیان می كنند از حضور گسترده تفكرات مختلف در عرصه های سیاسی و اجتماعی نیز استقبال می كنند و آن را منافی با وحدت در جامعه نمی دانند زیرا كثرت دیدگاه باعث پویایی و شادابی در جامعه خواهد شد و پویایی و تعالی جامعه هدف غایی و نهایی از اصل وحدت می باشد.
جامعه ای كه در آن ركود و خمودگی باشد به هیچ عنوان به تعالی نخواهد رسید و این گونه جوامع اكثرا به خاطر تك صدایی و یكجانبه نگری به وجود می آید.
پس به این نتیجه می رسیم كه نوع نگاه حضرت امام در مورد نظریه وحدت شیعه و سنی هم باید این گونه باشد؟
دقیقا به همین منوال است، زیرا وحدت شیعه و سنی اگر منظور از وحدت به معنای یكی شدن و اضمحلال یك نوع تفكر و غلبه یكی بر دیگری باشد هرگز به نتیجه مطلوب كه مد نظر است نخواهد انجامید و اصلا وحدتی رخ نخواهد داد در حالی كه وحدت بین مذاهب به معنای یكی شدن نیست، بلكه به این معناست كه هر گروه عقائد خود را داشته باشد و زیر چتر مشتركات جمع شوند مانند خدای واحد، پیامبر واحد، قرآن واحد، قبله واحد و ده ها دستورالعمل مشترك، با این نگاه كه عرض كردم اگر فرهنگ وحدت كامل شود دیگر لازم نیست نگران از بین رفتن عقاید و تفكرات خود باشیم بلكه هر دو طرف شیعه و سنی ضمن احترام به عقائد دیگری در زیر بیرق مشتركات برای رسیدن به هدف واحد كه می توان این هدف واحد در بین مسلمین جهان را جلوگیری از غلبه غیرمسلمان بر مسلمان دانست بیان كرد و با وحدت به وجود آمده از بین مشتركات به هدف اصلی خود كه همان اتحاد مسلمین در برابر زیاده خواهی بیگانگان است رسید و این همان نگاه درست در رابطه با وحدت شیعه و سنی می باشد.
ببینید با همان كلیدی كه خدمتتان ارائه كردم نظر امام در مورد وحدت حوزه و دانشگاه را هم می توان پیدا كرد. نگرانی امام همیشه از جدایی این دو طیف مهم و تأثیرگذار در جامعه بوده است و در جایی صراحتاً میگویند:
كه این درست نیست كه حوزویها، دانشگاهیها را بیدین بدانند و از طرف دیگر دانشگاهیها هم حوزویها را عقب افتاده تصور كنند.
امام حتی پا را فراتر گذاشتهاند و میگویند اگر از كل نهضت همین یك هدف یعنی وحدت حوزه و دانشگاه تأمین شود برای نهضت بس است.
این صحبت امام جای بسیار تأمل و تعقل دارد و هدف غایی را روشن كردهاند چرا كه حوزه و دانشگاه، دو بازوی توانمند جامعه بشری در رسیدن به قلههای افتخار میباشد.
عرض من این است كه در یك جامعه دینی این دو بازو باید با هم باشند اینكه بعضی از هر دو طرف افراط میكنند كاملاً مغایر با نظر امام و حتی منافع ملی كشور قدم برمیدارند.
از منظر اسلام دین هم برای سعادت دنیوی و هم سعادت اخروی یك جامعه آمده است بنابراین حكومتی كه مبتنی بر احكام دینی باشد باید هم به فكر معیشت و امور مادی جامعه باشد و هم به فكر فرهنگ و عقاید و امور معنوی باشد.
جناب آقای اشراقی به نظر شما چرا امام در جای جای فرمایشات خود اینقدر به مسأله وحدت توجه میدانند؟
بدیهی است زیرا قوام یك جامعه به وحدت كلمه است یعنی ما اگر جامعهای را بخواهیم به د ست آوریم كه روز به روز به تعالی برسد و شكوفا گردد، هم از حیث مادی و هم از حیث معنوی و انسانی و نیز بتواند در مقابله با ناملایمات محكم بایستد و از موجهای روزگار نهراسد لازم است به وحدت بر همان تعریفی كه عرض كردم دست پیدا كند یعنی مردم آن جامعه با قبول نقاط افتراق خود در كنار هم و در زیر چتر اشتراكاتشان به سمت هدف واحد حركت كنند كه هدف واحد تعالی یك جامعه و حركت پرشتاب به سوی شكوفایی مادی و معنوی است.
حضرت امام هم همیشه بر وحدت تأكید داشتند بدان جهت كه قوام جامعه و تعالی آن را در وحدت كلمه میدیدند. ایشان در وصیتنامه سیاسی الهی خود بدین مضمون میفرمایند؛ یكی از رموز پیروزی انقلاب وحدت كلمه بین آحاد ملت بوده و همین مسأله رمز بقای انقلاب هم هست یعنی علت محدثه و علت مبقیه را همین مسأله وحدت میدیدند و واقع امر هم چنین است.
هر جا ما وحدت كلمه داشتیم به موفقیتها دست یافتهایم و هر جا بین آحاد جامعه افتراق و دو دستگی درست شد به نتایج نامطلوب رسیدهایم حضرت امام رمز پیروزی یك ملت را بر وحدت كلمه میدانستند و پایه اساس و پیشرفت و حركت به سوی تعالی را در گرو این موضوع میدانستند.
حضرت امام به صراحت میفرمایند: این معنا باید سرمشق ما باشد در تمام زندگی كه اگر یك ملتی همه قشرهایش با هم بودند و یكپارچه بودند هیچ قدرتی نمیتواند در مقابل آنها ایستادگی كند و آسیبی به آنها برساند.
ما در آموزههای دینی خود نیز شاهد این مطلب هستیم كه حفظ وحدت را از منظر دینی بر ما لازم میشمارند: واعتصموا بحبلا... جمیعاً و لا تفرقوا
البته باز هم لازم میدانم كه بگویم وحدت كلمه به معنای اضمحلال یك نوع اندیشه در دیگری نیست كه با حذف یك نوع نگاه بخواهیم بگوییم كه به وحدت برسیم بلكه باید همه دیدگاهها و همه نظریات در جامعه باشد و این دیدگاهها بر زیر یك بیرق به نقطه اشتراك برسند و به نظر من اگر خلاف اینگونه عمل شود بر خلاف نظر حضرت امام عمل شده است.
جناب آقای اشراقی در زمینه وحدت یك مشكلهای كه وجود دارد این است كه وحدتطلبی و حركت به سوی آن گاهی منجر به تساهل و تسامح بیش از حد و گذشتن از ارزشها و آرمانها میشود؟ شما این را میپذیرید؟ و راهكاری در این زمینه به ذهن دارید؟
ببینید وحدت از دیدگاه اسلامی بلكه از دیدگاه عقلائی، طریقت دارد، نه موضوعیت. این مسأله مهمی است كه باید بدان توجه شود. امور گاهی از دیدگاه عقلا و دین موضوعیت دارند یعنی خودشان غایت و هدف اصلی هستند و گاهی طریقیت دارند و در واقع ارزششان به این است كه راه رسیدن به یك هدف غایی و نهایی میباشد و به خودی خود ارزش دیگری ندارد.
با این مقدمه برمیگردیم به سؤال مطروحه شما و عرض میكنم كه وحدت طریقیت دارد و ارزشش اگر چه خیلی بالا است اما باید بدانیم به جهت طریقیتش است یعنی چون ما را به هدف غایی و نهایی خود میرساند ارزشمند است و دقیقاً از همین روست كه ارزش آن متناسب با هدفی است كه از آن ترسیم خواهیم نمود هر چه هدف عالیتر و الاتر باشد طریق رسیدن به آن هدف هم بالاتر و با ارزشتر خواهد بود.
با توجه به همین مطلب است كه باید كاملاً هوشیار باشیم كه یك وقت وحدت برای ما موضوعیت پیدا نكند ما نمیخواهیم به هر قیمتی ولو از دست رفتن اصل هدف و غایت مورد نظر، وحدت به دست بیاوریم یعنی مادامی، جامعه عقلا به وحدت میاندیشند كه هدفشان از وحدت، هدف واحد باشد.
به عبارت دیگر اینكه امام معتقد بودند كه ما با كسی عقد اخوت نبستهایم كه همیشه با او باشیم این دقیقاً همین مطلب است كه ما برای یك هدف خاصی دور هم جمع شدهایم من و شما كنار هم قرار گرفتهایم، نه من و فلان فرد، چرا؟ زیرا از ابتدا من و شما هدف مشتركی داشتیم نه من وزید حالا اگر من و شما هم سر اصل هدف با هم مناقشه كنیم دیگر من و شما فرقی با من و فلان فرد نداریم و دیگر معنا ندارد سخن از وحدت به میان آید.
بله میتوانیم و بهتر است حالا كه در این مسئله به وحدت نمیرسیم چترمان را عوض كنیم و در زیر یك چتر فراختر طبیعتاً به صورت كمرنگتر با هم تعامل داشته باشیم.
به طور مثال فرض كنید عدهای كنار هم جمع شوند تا گروهی تشكیل دهند و هدفشان هم این باشد كه به تمام دنیا بفهماند كه اسراییل یك رژیم نامشروع و غاصب است بنابراین هدف كنار هم جمع میشوند برنامهریزی می كنند تا به هدف خود برسند حالا تصور كنید گروهی از این افراد در میان كار بگویند اساساً به نظر ما اسرائییل غاصب نیست و اتفاقاً مشروع است. حالا به نظر شما از حیث عقلایی دیگر ادامه كار این دو اندیشه معنا دارد؟ قطعاً نه زیرا هدف این دو گروه متفاوت است و اساس وحدت بر پایه هدف است. بنابراین وقتی مسئله به این جا برسد ما تعبد به وحدت نداریم. و عهد اخوت با كسی نبستهایم بنابراین چترمان را عوض میكنیم.
امیدوارم همه ما در مسیر اسلام حقیقی قدم برداریم و اسیر تفرقه نشویم و اگر اختلاف عقیده داریم بتوانیم با نیتهای الهی و با نگاه به اهداف حقیقی و اصل انقلاب به وحدت برسیم و همه با هم در راه تحقق آرمانها حركت كنیم.
پنجره
ویژه های سایه